چاکرای مولادهارا: تثبیت زیربنا
سادگورو در مورد چاکرای مولادهارا، مرکز انرژی که پایه و اساس سیستم انسانی را تشکیل میدهد، و همچنین علم تا حد زیادی مبهم و عرفانی کایا کالپا، که مربوط به مولادهارا است و میتواند به انسان قابلیتهای ظاهراً فوقبشری بدهد، توضیح میدهد.

هفت چاکرا: ابعاد عرفانی هفت چاکرای بدن
سادگورو: چاکرای مولادهارا در پرینیوم قرار دارد، ناحیهی بین مقعد و اندام تناسلی. این بنیادیترین چاکرا در بدن است. متأسفانه امروزه مردم فکر میکنند این پایینترین چاکرا است و ارزش این را ندارد که روی آن کار شود. مولادهارا یعنی بنیان و زیربنا چاکرای مولادهارا پایه و اساس ساختار فیزیکی و بدنِ انرژی است. داشتن یک بنیان با ثبات بسیار مهم است. هر کسی که فکر میکند بنیان و اساس چیزی است که به مراقبت ما نیازی ندارد در بهشت ابلهان زندگی میکند.چاکرای مولادهارا- بنیان مهم است
اگر به بدن انسان - جنین - بلافاصله پس از لقاح نگاه کنید، توپ گوشتی کوچکی است. آن توپ گوشتی کوچک بهآهستگی خودش را بهچیزی که الان هست تبدیل کرده است. برای این که خودش را به این شیوهی خاص برنامهریزی کند، نوعی نرمافزار وجود دارد که با عنوان پرانامایا کوشا یا بدن ِانرژی شناخته میشود. بدنِ انرژی ابتدا خودش را میسازد و بدن فیزیکی بر روی آن تجلی مییابد. اگر در بدنِ انرژی ایرادی وجود داشته باشد، در بدن فیزیکی هم تجلی پبدا میکند.
بنابراین تثبیت کردن این بنیان اهمیت دارد. تا مولادهارا تثبیت نشود، کسی سلامتی، تندرستی و احساس ثبات و کامل بودن را نخواهد شناخت. این کیفیتها برای انسان ضروری هستند تا برای بالا رفتن تلاش کند. شما نمیتوانید کسی که پاهایش لرزان است را وادار کنید که از نردبان بالا برود، او هم مشتاق نخواهد بود. برای این که انسان بتواند در مسیر زندگی به شیوهای موثر و کارآمد گام بردارد باید پشتگرمی و ثبات خاصی در بدن و ذهن او وجود داشته باشد.
وقتی یوگا انجام میدهیم بیش از هر چیز دیگری بر مولادهارا تمرکز داریم چون اگر این را تثبیت کنیم ساختن بقیه آسان میشود. اگر زیربنای یک ساختمان سست باشد و سعی کنیم این ساختمان را سرپا نگه داریم، شاهد سیرک روزانهای خواهیم بود.
این چیزی است که برای زندگی انسان اتفاق افتاده است. نگه داشتن هر روزهی خود در وضعیتی از تعادل و تندرستی، برای بیشتر انسانها یک سیرک است. اگر شالوده بیثبات باشد، اضطراب طبیعی است. اما اگر مولادهارای شما باثبات باشد، زندگی یا مرگ، شما ثبات خواهید داشت چون بنیان شما خوب است و میتوانیم چیزهای دیگر را بعداً درست کنیم.
چاکرای مولادهارا و طولانیتر کردن عمر انسان
مکتب کاملی از یوگا از مولادهارا تکامل یافت - از روشهای انجام دادن کارهایی با بدن تا رسیدن به سرشت غایی فرد. به بُعدی از یوگا که مربوط به مولادهارا ست کایا کالپا گفته میشود.
کایا یعنی بدن. کالپا در اساس بهمعنای دورهای طولانی از زمان است - میتوانیم آن را یک میلیارد سال ترجمه کنیم. کایا کالپا یا دربارهی تحکیم و تثبیت بدن است یا طولانی کردن عمر آن. افراد بسیاری بودهاند که کایا کالپا را تمرین کرده و صدها سال زندگی کردهاند، چون آنها بنیادیترین عنصر موجود در سیستم که عنصر زمین است را در کنترل خود درآوردند. عنصر زمین است که به ما جسم و مادیت میدهد.
کایا کالپا در مورد بهثبات رساندن جنبههایی از بدن است که بهطور طبیعی با گذر زمان رو به زوال میروند. این تثبیت بهگونهای است که سرعت زوال را چنان کُند میکند که بهنظر میرسد شما پیر نمیشوید و جاودان هستید. این که شما بدنی دارید که برای مدتی بسیار طولانی دوام خواهد آورد، یعنی بدنی که قرنها پاینده خواهد بود.
انسانهای بسیاری بودهاند که آن را انجام دادهاند، اما این مستلزم حجم عظیمی از کار است. کایا کالپا از فهم چگونگی ساختار یک صخره استفاده میکند. این که چهچیزی به صخره چنین استحکامی میدهد که باعث میشود برای مدت زمانهای طولانی دوام بیاورد، و سعی میکند بدن انسان را همانگونه بسازد.
به بیانی دیگر اگر کایا کالپا انجام دهید، شبیه صخره میشوید. هدف چیست؟ میتوانیم از شما یک مجسمه بسازیم! اگر مانند یک صخره باشید، از نظر اجتماعی میتوانید ساده زندگی کنید و مانند یک اَبَر انسان باشید؛ میتوانید با تواناییهایتان مردم را مات و مبهوت سازید. برخی از مردم از این شگفتزده خواهند شد که شما نمیمیرید. برخی از مردم از این که شما نمیمیرید ناامید خواهند شد. اما نیازی به این نداریم که انسان تبدیل به یک صخره شود. داستان زیبایی دربارهی این نوع از تمرینها وجود دارد.
زمانی در قرن دوازدهم، حکیم بزرگی در کارناتاکا بود که به علامه ماها پرابهو معروف بود. او الهامبخش گروهی افسانهای از عارفان شد - به این دلیل او را ماها پرابهو نامیدند.
او انجمنی به نام آنوبهاوا مانداپا تاسیس کرد - این به معنای مکانی برای تجربه کردن چیزی است. روزی یوگی دیگری به نام گوراکشا، علامه ماها پرابهو را به چالش دعوت کرد، چون مردم آلاما را خداگونه میدانستند و او را ستایش میکردند. گوراکشا گفت: «تو چهچیز فوقالعادهای داری؟ به من نگاه کن.» مردم میگویند که گوراکشا در آن زمان ۲۸۰ سال سن داشت. گفت: «من نامیرا هستم و مانند یک صخرهام. از تو چه کاری برمی آید؟»
آلاما لبخندی زد و گفت: «آیا اینطور است؟ واقعا مانند یک صخرهای؟» گوراکشا گفت: «اگر میخواهی امتحان کن.» او شمشیری با نوک الماس بیرون کشید، آن را به آلاما داد و گفت: «با تمام توانت بر سر من بکوب. میبینی چه اتفاقی میافتد.» آلاما شمشیر را در هر دو دستش گرفت و آن را بر سر گوراکشا کوبید. شمشیر به سرش خورد و کمانه کرد مثل این که به صخرهای خورده باشد.
علامه گفت، «خب، این خیلی تأثیرگذار است. اما فایدهاش چیست؟ تو حتی خاصیت وجود شمشیر را از بین بردهای. شمشیر برای بریدن طراحی شده، اما نمیتواند تو را ببرد. گوراکشا سپس ادعا کرد، «حالا که تو مرا با شمشیر زدی، من هم حق دارم که تو را با شمشیر بزنم.»
علامه گفت: «بسیار خب». گوراکشا شمشیر را گرفت و صفیر زنان به حرکت درآورد. شمشیر کاملاً از علامه عبور کرد گویی از هوای رقیق عبور کرده باشد. او دوباره و دوباره آن را به حرکت درآورد. بدون هیچ مقاومتی کاملاً از او عبور کرد. سپس گوراکشا با فروتنی تعظیم کرد و گفت: «آری، من از خود صخرهای ساختهام، اما تو هیچ شدهای. تو دستکم میتوانی مرا با شمشیر لمس کنی. من حتی نمیتوانم تو را با شمشیر لمس کنم».
آمریتا و غدهی صنوبری
این تواناییها به روشهای مختلفی به دست میآیند. نماد چرخش شیوا بهسمت جنوب از حرکت چشم سوم او بهسمت جنوب سرچشمه میگیرد. لحظهای که شیوا چشم سومش را بهسمت پایین بین دو چشمش حرکت داد، چیزهایی را دید که هرگز کسی ندیده بود. این یک بُعد از کایا کالپا ست. اگرچه گفتن این حرف چندان درست نیست، چون باید چیزی مطابق با منطق امروزی ارائه دهیم، بگذارید اینطور بگویم: ابعاد مختلفی از سادانا وجود دارند که مربوط به حرکت دادن غدهی صنوبری کمی بهسمت پایین یا همانطور که ما میگوییم به سمت «جنوب» هستند.
اگر این به روش خاصی صورت بگیرد، ترشحات غدهی صنوبری که در یوگا به آنها آمریتا گفته میشود، میتوانند یا برای تقویت سیستم و افزایش طول عمر آن بهکار روند، یا برای بهوجود آوردن نوعی شور و شعف روحانی در سیستم - این میتواند شما را بهشدت تحتتأثیر قرار دهد. یا میتوانید آمریتا را برای افزایش نیروی ادراک خود بهکار ببرید تا شبیه هوای رقیق شوید، چون همهچیز از شما عبور میکند.
هم اکنون، هوا تنها از سوراخ بینی شما میگذرد، و میدانید که اگر نگذرد شما مردهاید. اما بعضی از شما ممکن است این را در لحظهای که خیلی سبکبار یا خیلی خوشحال بودهاید تجربه کرده باشید - در مسیر نسیمی ایستاده بودید، انگار هوا از شما عبور میکرد. اگر از آمریتای خود طوری استفاده کنید که در سیستم شما حساسیت بهوجود آورد، میتوانید صد در صد شفاف شوید.
اینها سه روش بنیادی برای استفاده از ترشحات غدهی صنوبری هستند. یکی نیرومند ساختن بدن و تبدیل آن به یک صخره است که به شما طولعمری خواهد داد که از نظر بیشتر مردم فوقبشری محسوب میشود. روش دیگر این است که چنان سطحی از سرمستی و سرخوشی در درون شما بهوجود میآورد که دیگر به اینکه چقدر زندگی کنید اهمیتی نمیدهید. روش سوم این است که شما خود را شبیه هوای رقیق و سبک کنید تا نیروی ادراک شما فوقالعاده قوی شود، چون به این ترتیب مطلقاً هیچ مقاومتی در سیستم شما وجود ندارد.
تحت کنترل درآوردن چاکرای مولادهارا
کایا کالپا، آمریتا را عمدتاً برای استحکام بخشیدن به بدن و افزایش طول عمر آن بهکار میبرد. بهمحض اینکه شبیه یک صخره شوید و خودتان را با وجود فیزیکیتان یکی بدانید، همیشه به مقایسه کردن فکر میکنید - چهکسی یا چهچیزی بزرگتر یا کوچکتر، برتر یا پایینتر، بهتر یا بدتر است. شما خود را مقایسه خواهید کرد، چون این طبیعت وجود فیزیکی است. فقط اگر ورای این وجود فیزیکی بروید میتوانید از این مقایسه کردن رها شوید.
اما آمریتا یا ترشح غدهی صنوبری همچنین میتواند نیروی ادراک شما را بالا ببرد. اگر ادراک خود را بالا نبرید، در واقع زندگی شما بههیچصورت ارتقا نمییابد. تنها انسان است که قادر است تشخیص دهد فقط زنده بودن، کافی نیست. هیچیک از موجودات دیگر از آمیب گرفته تا فیل، این را تشخیص ندادهاند، چون این در سرشت آنها نیست. آنها فکر میکنند که بودنشان به اندازهی کافی خوب است. تنها یک انسان است که میتواند بداند - در واقع نه اینکه همه بدانند - که فقط زنده بودن کافی نیست، لازم است چیز دیگری هم اتفاق بیفتد. برای این، مولادهارا و انجام سادانا بر روی آن برای وجود شما بسیار اهمیت دارد.
چاکرای مولادهارا تعادل ایجاد میکند
لازمهی دریافت فیض این است که بدنی در خور داشته باشید. اگر بدن مناسبی نداشته باشید و فیض بهمدت طولانی بر شما نازل شود، از بین میروید. افراد زیادی تجربیات بزرگ میخواهند ولی تمایلی به تغییر دادن بدنشان برای عملی کردن آن تجربیات ندارند.
متأسفانه تعداد بسیاری در جهان عقل خود را از دست دادهاند یا به بدنشان آسیب رساندهاند چون به شکار تجربه رفتند. در یوگا، شما دنبال تجربه کردن نیستید، تنها آماده میشوید. سیستمهای یوگا همواره بر چاکرای مولادهارا متمرکز بودهاند. تنها در دوران اخیر است که «یوگیهایی» که یوگا نمیکنند کتابهایی نوشتهاند و میگویند باید بر چاکراهای بالاتر تمرکز کنید.
این مشغلهی بالا و پایین بهشدت در اذهان افراد کتابخوان ریشه دوانیده اما زندگی اینگونه نیست. چند سال پیش، من برنامههای هاتا یوگای دو یا سه روزه برگزار میکردم. فقط با انجام دادن آساناها، مردم از وجد به گریه میافتادند.
بیشتر یوگی ها فقط از چند حالت ساده استفاده میکنند تا محدودیتهای آنکه هستند را بشکنند. هاتا یوگا اینگونه است. هاتا یوگا یعنی تعادل. تعادل به معنای سلامت عقل نیست. اگر میخواهید زندگیتان سرشار از نشاط باشد، باید کمی دیوانگی در خود داشته باشید. اما اگر بیاختیار دیوانه شوید، آن را باختهاید.
وقتی در مورد تعادل حرف میزنیم، در مورد صحت عقل صحبت نمیکنیم، در مورد جایگاهی بین سلامت عقل و دیوانگی حرف میزنیم، جایی که شما میتوانید خطر و ماجراجویی کنید. دیوانگی یک ماجراجویی است. تا زمانی که تحت کنترل باشد شگفتانگیزترین چیز است. اگر کنترل را از دست بدهید، ناجور خواهد شد. بههمینشکل، سلامت عقل چیز زیبایی است اما اگر کاملاً عاقل باشید، تقریباً مردهاید. این توانایی خطر کردن و ماجراجویی کردن در هر موردی و در هر لحظهای که میخواهید زمانی شدنی است که مولادهارای شما بهخوبی تثبیت شده باشد.